به شناسنامه ات نگاه کن !
مردم چه می گویند؟
دیروز هم که باد
چپ می رفت ، راست می آمد
خودش را به تو می مالید
اصلا کاری به باد هم ندارم
تو اگر کمی به فکر آبروی من
یا اصلا به فکر سلامت خودت بودی
بعد از حمام ؛ لخت بیرون نمی رفتی
گریه می کنی ؟
به جهنم !
پسر همسایه خودش دیده بود
گیره ها دو دستی تو را چسبیده و
دست انداخته بودند جایی که نمی توانم بگویم
می ترسم همینطور ادامه دهی فردا از خانه همسایه سر در آوری
ببین :
گوش ها تو باز کن !
من بعد از خانه بیرون نمی روی
می نشینی توی اتاق ، پهلوی بخاری
هم پوستت نمی سوزد
هم دل پسر همسایه
که که خوری زیادی نکون